سه شعر عاشورایی از قیصر امین پور، علی معلم و قادر طهماسبی: |
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود... این مصرع مشهور بخشی از شعر قادر طهماسبی (فرید) در وصف بزرگی و شرافت عاشورائیان است. .. |
هرگونه کپی برداری از مطلب بدون درج منبع شرعا حرام بوده و پی گرد خواهد داشت زیرا این مطلب یک مطلب اختصاصی می باشد |
محرم امسال بی حضور قیصر امین پور اما با سروده های سرخ و حسینی او می گذرد. رباعی و دوبیتی هایی از این شاعر تقدیم خوانندگان می شود. این خاک به خون عاشقان آذین است این است در این قبیله آیین، این است زین روست که بی سوار برمی گردد اسب تو که زین و یال آن خونین است آن حادثه خود را چو ز نسل نور می نامیدند رفتند و به کوی دوست آرامیدند سیراب شدند زآن که در اوج عطش آن حادثه را به شوق آشامیدند گل سرخ ندانم کار، دیگرگون چرا بود؟ ز شرح و و صف ما بیرون چرا بود؟ گل سرخ ار ز بی آبی شود زرد رخ او در عطش گلگون چرا بود؟ تصویر قلم از غم دلی بی تاب دارد که این تصویر از خون قاب دارد گلوی تشنه خون خدا را لب تیغی دریغا آب دارد ***** کربلا در کربلا مىماند اگر زینب نبود چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان در کویر تفته جا مىماند اگر زینب نبود ذو الجناح داد خواهى، بىسوار و بىلگام در بیابانها رها مىماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت یعنی آن خورشید سرخ پشت ابرى از ریا مىماند اگر زینب نبود در شکست لشکر شمشیرها، تیغ زبان در نیام ادعا می ماند، اگر زینب نبود زخمه زخمىترین فریاد در چنگ سکوت از طراز نغمه وامىماند اگر زینب نبود در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب پشت کوه فتنهها مىماند اگر زینب نبود در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ ***** این عشق چه عشق است ؟ ندانیم که چون است عقل است و جنون است و نه عقل و نه جنون است فرزانه چه دریابد و دیوانه چه داند از مستی این باده که هر روز فزون است ماهی است نهان بر سر دریای پریشان کاین موج سراسیمه بلند است و نگون است حالی و خیالی است که بر عقل نهد بند این طرفه چه آهوست؟ کزو شیر زبون است با زلف تو کارم به کجا می کشد آخر حالی که ز دستم سر این رشته برون است برخیز به شیدایی و در زلف وی آویز آن بخت که می خواستی وقت کنون است |